جرم خورشيد گرد پيکر خاک

جرم خورشيد گرد پيکر خاک شاعر : اوحدي مراغه اي مدتي چون بگشت با افلاک جرم خورشيد گرد پيکر خاک تبش اندر دو گانه يافته شد آب و خاکش ز عکس تافته شد که دو روحند و در هوا طيار متصاعد شد از ميان دو بخار روح آبي لطيف و نيز بلند روح خاکي کثيف بود و نژند محتبس گشت ز اقتضاي زمان روح آبي چو در مشيمه‌ي کان حرکت کرد و اضطرابش داد روش آفتاب تابش داد بر زمين گرم گشت و پس بتپيد بر هوا رفت و آب شد، بچکيد گشت اجزاش روشن و بسته زان صعود و هبوط...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جرم خورشيد گرد پيکر خاک
جرم خورشيد گرد پيکر خاک
جرم خورشيد گرد پيکر خاک

شاعر : اوحدي مراغه اي

مدتي چون بگشت با افلاکجرم خورشيد گرد پيکر خاک
تبش اندر دو گانه يافته شدآب و خاکش ز عکس تافته شد
که دو روحند و در هوا طيارمتصاعد شد از ميان دو بخار
روح آبي لطيف و نيز بلندروح خاکي کثيف بود و نژند
محتبس گشت ز اقتضاي زمانروح آبي چو در مشيمه‌ي کان
حرکت کرد و اضطرابش دادروش آفتاب تابش داد
بر زمين گرم گشت و پس بتپيدبر هوا رفت و آب شد، بچکيد
گشت اجزاش روشن و بستهزان صعود و هبوط پيوسته
فرقه‌اي دهن و زيبقش گفتندزمره‌اي روح مطلقش گفتند
وندرو اندکي گراني بودروح خاکي چو پس دخاني بود
جنبش خويش در حراسش کردبه يکي معدن احتباسش کرد
راه بيرون شدش نبود، ببستتپشي دايم اندرو پيوست
در گوکان فتاد و شد گوگردچون بسي روزگارش اين شد ورد
حکما احترام کردندشقدما نفس نام کردندش
شد به جسمي غبار معدن جفتذکر اين نفس و روح راز نهفت
کارگاهي ز خاک پيدا شدروح و نفس و بدن مهيا شد
گرم گشت اين سه جزو را ارکاننوبتي ديگر از حرارت کان
عقد آن در رطوبت اين حلشد ز حر مقام و ضيق محل
گاه پيمان و دوستي بستنوين سه را در زمان پيوستن
تن مصفا و جان زلال بودوزن و قدر ار به اعتدال بود
به مرور زمانه زر گرددو گر آن آب چون حجر گردد
نقره‌اي باشد و نگردد زرور بود وزن زيبق افزون‌تر
تيره باشد ز اختلاط غبارور ز مساوات و وزن اين دو بخار
وين پس از مدتي مديد بودنام جسمي چنين حديد بود
وز مساوات و وزن دور شدندور ظلمت عديم نور شدند
جسد قلع و سرب خيزد و مسزان تمازج به مذهب هر مس
هم ز تاثير اين مزاجاتندوآنچه ملح و شبوب و زاجاتند
حال و حکم نتيجهاي دگرهم چنين از دريچهاي دگر
خلق نامبرده بر يکي رنجيتا شد اين خاک پر گهر گنجي
اين دو روحند، با تو گفتم پاکاصل و بنياد اين جواهر خاک
زاده‌ي اختران گردونندوين جميع ار نفيس و گردونند
نقره فرزند ماه زيبا چهرزين ميان زر بود نتيجه‌ي مهر
بهره‌مندند و نور ياب مداممس و آهن ز زهره و بهرام
زحل اندر سرب کند تاثيرقلع از مشتري و جيوه ز تير


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.