بخت بدرنگ من امروز گم است شاعر : خاقاني يارب اين رنگ سواد از چه خم است بخت بدرنگ من امروز گم است چون جهانم که بس افکنده سم است دلدل دل ز سر خندق غم آشتي نيست همه اشتلم است با من امروز فلک را به جفا که عنانش محل پاردم است شد چو کشتي به کژي کار فلک کاين امير ري و آن شاه قم است دولت امروز زن و خادم راست سفلگي را بعهم کلبهم است هر که را نعمت و مال آمد و جاه زر آلوده سگ حلقه دم است تا به درگاه خدا داري روي زر بر سفله خداي دوم است...