در جهان هيچ سينه بيغم نيست شاعر : خاقاني غمگساري ز کيميا کم نيست در جهان هيچ سينه بيغم نيست خاک پر کن که جاي مرهم نيست خستگيهاي سينه را نونو بازگردان که يار همدم نيست دم سرد از دهان بر آه جگر در همه کشتزار آدم نيست هيچ يک خوشهي وفا امروز کابرهاي اميد را نم نيست کشتهاي نياز خشک بماند به گه ناله نيم محرم نيست به نواله هزار محرم هست هان خدا عافيت دهد، غم نيست گر بنالي به دوستي گويد آنکه مقبول اهل عالم نيست داني آسوده کيست...