کيست که در کوي تو فتنه‌ي روي نيست

کيست که در کوي تو فتنه‌ي روي نيست شاعر : خاقاني وز پي ديدار تو بر سر کوي تو نيست کيست که در کوي تو فتنه‌ي روي نيست راستي کار او جز خم موي تو نيست فتنه به بازار عشق بر سر کار است از آنک آه که خوي بدت در خور روي تو نيست روي تو جان پرورد خوي تو خونم خورد طاقت هجر تو هست طاقت خوي تو نيست با غم هجران تو شادم ازيرا مرا آب من از هيچ روي بابت جوي تو نيست روي من از هيچ آب بهره ندارد از آنک جان چو خاقانيي محرم بوي تو نيست بوي تو باد آورد دشمن بادي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کيست که در کوي تو فتنه‌ي روي نيست
کيست که در کوي تو فتنه‌ي روي نيست
کيست که در کوي تو فتنه‌ي روي نيست

شاعر : خاقاني

وز پي ديدار تو بر سر کوي تو نيستکيست که در کوي تو فتنه‌ي روي نيست
راستي کار او جز خم موي تو نيستفتنه به بازار عشق بر سر کار است از آنک
آه که خوي بدت در خور روي تو نيستروي تو جان پرورد خوي تو خونم خورد
طاقت هجر تو هست طاقت خوي تو نيستبا غم هجران تو شادم ازيرا مرا
آب من از هيچ روي بابت جوي تو نيستروي من از هيچ آب بهره ندارد از آنک
جان چو خاقانيي محرم بوي تو نيستبوي تو باد آورد دشمن بادي از آنک


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.