جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت

جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت شاعر : خاقاني جوجوم کرد و چو بشنيد آه من بر من گرفت جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت چون برون شد بي‌من او راه دهن بر من گرفت آهي از عشقت درون دل نهان مي‌داشتم ناله‌ي آتش بگاه سوختن بر من گرفت عشقت آتش در من افکند و مرا گفتا منال خود به خود کرد اين و جرم خويشتن بر من گرفت دل به دست خويشتن شد کشته در پاي غمت من چو گل بودم درون پيرهن بر من گرفت عشق مي‌خواهد که چون لاله برون آيم ز پوست چون طبيب عشق بشنيد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت
جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت
جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت

شاعر : خاقاني

جوجوم کرد و چو بشنيد آه من بر من گرفتجو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت
چون برون شد بي‌من او راه دهن بر من گرفتآهي از عشقت درون دل نهان مي‌داشتم
ناله‌ي آتش بگاه سوختن بر من گرفتعشقت آتش در من افکند و مرا گفتا منال
خود به خود کرد اين و جرم خويشتن بر من گرفتدل به دست خويشتن شد کشته در پاي غمت
من چو گل بودم درون پيرهن بر من گرفتعشق مي‌خواهد که چون لاله برون آيم ز پوست
چون طبيب عشق بشنيد اين سخن بر من گرفتگفتم آخر درد خاقاني دوا يابد به صبر


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.