الصبوح اي دل که ما بزم قلندر ساختيم شاعر : خاقاني چون مغان از قلهي مي قبلهاي برساختيم الصبوح اي دل که ما بزم قلندر ساختيم کاب کار و کار آبي را بهم درساختيم شاهدان آتشين لب آب دندان آمدند ميرداد مجلس از زنار و ساغر ساختيم خواجهي جان گو مسلسل باش چون راهب که ما گفتي از درياي هستي برگ معبر ساختيم کشتي مي داشت ساقي ما به جان لنگر زديم هفتهاي هم سوزن عيسيش لنگر ساختيم کشتي ما در گذشتن خواست از گيتي و ليک عنبرين دستارچه از زلف دلبر ساختيم...