الصبوح اي دل که ما بزم قلندر ساختيم

الصبوح اي دل که ما بزم قلندر ساختيم شاعر : خاقاني چون مغان از قله‌ي مي قبله‌اي برساختيم الصبوح اي دل که ما بزم قلندر ساختيم کاب کار و کار آبي را بهم درساختيم شاهدان آتشين لب آب دندان آمدند ميرداد مجلس از زنار و ساغر ساختيم خواجه‌ي جان گو مسلسل باش چون راهب که ما گفتي از درياي هستي برگ معبر ساختيم کشتي مي داشت ساقي ما به جان لنگر زديم هفته‌اي هم سوزن عيسيش لنگر ساختيم کشتي ما در گذشتن خواست از گيتي و ليک عنبرين دستارچه از زلف دلبر ساختيم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
الصبوح اي دل که ما بزم قلندر ساختيم
الصبوح اي دل که ما بزم قلندر ساختيم
الصبوح اي دل که ما بزم قلندر ساختيم

شاعر : خاقاني

چون مغان از قله‌ي مي قبله‌اي برساختيمالصبوح اي دل که ما بزم قلندر ساختيم
کاب کار و کار آبي را بهم درساختيمشاهدان آتشين لب آب دندان آمدند
ميرداد مجلس از زنار و ساغر ساختيمخواجه‌ي جان گو مسلسل باش چون راهب که ما
گفتي از درياي هستي برگ معبر ساختيمکشتي مي داشت ساقي ما به جان لنگر زديم
هفته‌اي هم سوزن عيسيش لنگر ساختيمکشتي ما در گذشتن خواست از گيتي و ليک
عنبرين دستارچه از زلف دلبر ساختيمآن زمان کز آتشين کوثر شديم آلوده لب
سبحه‌ها کز اشک داودي مزور ساختيمبر پري‌روي سليماني برافشانديم پاک
زان به مي با عالم پاکش برابر ساختيمغصه‌ي عالم نمي‌شايد فرو بردن به دل
هم به بوي جرعه‌اي خاکش معطر ساختيمخاک مجلس بود خاقاني به بوي جرعه‌اي


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط