نازي است تو را در سر، کمتر نکني دانم

نازي است تو را در سر، کمتر نکني دانم شاعر : خاقاني دردي است مرا در دل، باور نکني دانم نازي است تو را در سر، کمتر نکني دانم گر بوسه زنم پايت، سر برنکني دانم خيره چه سراندازم بر خاک سر کويت عمري شد و زين وعده، کمتر نکني دانم گفتي بدهم کامت اما نه بدين زودي داني که خطا کردي، ديگر نکني دانم بوسيم عطا کردي، زان کرده پشيماني خود دست به خون من، هم تر نکني دانم گر کشتنيم باري هم دست تو و تيغت خانه همه خون بيني، سر درنکني دانم گه‌گه زني از شوخي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نازي است تو را در سر، کمتر نکني دانم
نازي است تو را در سر، کمتر نکني دانم
نازي است تو را در سر، کمتر نکني دانم

شاعر : خاقاني

دردي است مرا در دل، باور نکني دانمنازي است تو را در سر، کمتر نکني دانم
گر بوسه زنم پايت، سر برنکني دانمخيره چه سراندازم بر خاک سر کويت
عمري شد و زين وعده، کمتر نکني دانمگفتي بدهم کامت اما نه بدين زودي
داني که خطا کردي، ديگر نکني دانمبوسيم عطا کردي، زان کرده پشيماني
خود دست به خون من، هم تر نکني دانمگر کشتنيم باري هم دست تو و تيغت
خانه همه خون بيني، سر درنکني دانمگه‌گه زني از شوخي حلقه‌ي در خاقاني
الا هوس وصلش، در سر نکني دانمهان اي دل خاقاني سر در سر کارش کن
جز خاک در سلطان افسر نکني دانمگرچه به عراق اندر سلطان سخن گشتي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط