به صفت، عاشق جمال توايم شاعر : خاقاني به خبر، فتنهي خيال توايم به صفت، عاشق جمال توايم در هوس پختن وصال توايم خام پندار سوخته جگران ما کجا محرم جمال توايم چه عجب گر ز وصل محروميم که آرزومند زلف و خال توايم غرقهي عشق و تشنهي وصليم که برآورد خشک سال توايم رد مکن خشک جان من بپذير که تو ريحان و ما سفال توايم جاي تو در دل شکستهي ماست که تو عيدي و ما هلال توايم از پي خدمت پديد آئيم زان که ترسنده از ملال توايم به سلاميت درد سر...