دلا زارت برون نتوان نهادن

دلا زارت برون نتوان نهادن شاعر : خاقاني قدم در موج خون نتوان نهادن دلا زارت برون نتوان نهادن بر او زين سرنگون نتوان نهادن بر اسب عمر هراي جواني است ذخيره زين فزون نتوان نهادن تو را هر دم غم صد ساله روزي است که بر دهر حرون نتوان نهادن به کتف عمر ميکش بار محنت که داغش بر سرون نتوان نهادن به نامت چون توان کرد ابلقي را گنه بر رهنمون نتوان نهادن در اين منزل رصد جهان مي‌ستاند اساسي نو کنون نتوان نهادن خراب است آن جهان کاول تو ديدي ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دلا زارت برون نتوان نهادن
دلا زارت برون نتوان نهادن
دلا زارت برون نتوان نهادن

شاعر : خاقاني

قدم در موج خون نتوان نهادندلا زارت برون نتوان نهادن
بر او زين سرنگون نتوان نهادنبر اسب عمر هراي جواني است
ذخيره زين فزون نتوان نهادنتو را هر دم غم صد ساله روزي است
که بر دهر حرون نتوان نهادنبه کتف عمر ميکش بار محنت
که داغش بر سرون نتوان نهادنبه نامت چون توان کرد ابلقي را
گنه بر رهنمون نتوان نهادندر اين منزل رصد جهان مي‌ستاند
اساسي نو کنون نتوان نهادنخراب است آن جهان کاول تو ديدي
غمي را پنبه چون نتوان نهادنبه صد غم ريسمان جان گسسته است
که بر ناجنس و دون نتوان نهادندلي کز جنس برکندي نگهدار
کز آنجا پي برون نتوان نهادنسرت خاقانيا در بيم راهي است


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط