تو چه داني که من از وفا چه نمودم به جاي تو شاعر : خاقاني علم الله که جان من چه کشيد از جفاي تو تو چه داني که من از وفا چه نمودم به جاي تو بنگر تا به روي من چه رسيد از براي تو گذري کن به کوي من، نظري کن به سوي من دل از آن بر گسستهام که گذارم وفاي تو ز غمت گرچه خستهام، کمر مهر بستهام چکنم چون نوشته شد به سرم بر قضاي تو دلت از مهر گشته شد غمم از حد گذشته شد نزند لاف عافيت دل کس در بلاي تو چو جهاني به خاصيت تو و وصل تو عاريت به جهان اين ندي...