سينه پر آتشم چو ميغ از تو شاعر : خاقاني چهرهي پر گوهرم چو تيغ از تو سينه پر آتشم چو ميغ از تو حاصلي نيست جز دريغ از تو روز عمرم بدي که چون زان سيه جامهام چو ميغ از تو ماتم عمر رفته خواهم داشت چون تمنا کنم دريغ از تو رصد عشق تو جهان بگرفت ريختي نامده دريغ از تو وه چه سنگي که خون خاقاني