چه کرده‌ام بجاي تو که نيستم سزاي تو

چه کرده‌ام بجاي تو که نيستم سزاي تو شاعر : خاقاني نه از هواي دلبران بري شدم براي تو چه کرده‌ام بجاي تو که نيستم سزاي تو که با تو داشت راي آن که نگذرد ز راي تو مده به خود رضاي آن که بد کني بجاي آن که بدکني بجاي خود که اندر اوست جاي تو دل من از جفاي خود ممال زير پاي خود ز مهر تو بري نه‌ام، به جان کشم جفاي تو مکن خراب سينه‌ام، که من نه مرد کينه‌ام پناه مي‌برم کنون به لعل جان‌فزاي تو مرا دلي است پر زخون ببند زلف تو درون سحرگهي که در رسد نسيم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چه کرده‌ام بجاي تو که نيستم سزاي تو
چه کرده‌ام بجاي تو که نيستم سزاي تو
چه کرده‌ام بجاي تو که نيستم سزاي تو

شاعر : خاقاني

نه از هواي دلبران بري شدم براي توچه کرده‌ام بجاي تو که نيستم سزاي تو
که با تو داشت راي آن که نگذرد ز راي تومده به خود رضاي آن که بد کني بجاي آن
که بدکني بجاي خود که اندر اوست جاي تودل من از جفاي خود ممال زير پاي خود
ز مهر تو بري نه‌ام، به جان کشم جفاي تومکن خراب سينه‌ام، که من نه مرد کينه‌ام
پناه مي‌برم کنون به لعل جان‌فزاي تومرا دلي است پر زخون ببند زلف تو درون
سحرگهي که در رسد نسيم دل‌گشاي تومرا ز دل خبر رسد، ز راحتم اثر رسد
تبارک الله اي پسر قوي است کيمياي تورخ و سرشک من نگر که کرده‌اي چو سيم و زر
کنون ز پيش رانده‌اي، تو داني و خداي تونه افضلم تو خوانده‌اي، به بزم خود نشانده‌اي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط