در عشق داستانم و بر تو به نيم جو شاعر : خاقاني بازيچهي جهانم و بر تو به نيم جو در عشق داستانم و بر تو به نيم جو جوجو شداست جانم و بر تو به نيم جو گهگه شده است صبرم و بر تو به نيم گه بشکست نردبانم و بر تو به نيم جو بر طارم وصالت نارفته دست هجر صد جان همي فشانم و بر تو به نيم جو هر لحظه زير پاي سگ پاسبان تو موقوف آستانم و بر تو به نيم جو خصمان من به حضرت تو خاصگي و من سازم چنان که دانم و بر تو به نيم جو سوزي چنان که داني جان مرا و من...