ماه نو و صبح بين پياله و باده شاعر : خاقاني عکس شباهنگ بر پياله فتاده ماه نو و صبح بين پياله و باده شب به سحر کن به روشنائي باده روز به شب کردهاي به تيرگي حال جام سوار آمدو قنينه پياده از پي آن تا حصار غم بگشائي زخمه برآور که نيک جعدي و ساده جعد نشان بر جبين ساده و بنشين کاب مغان است داد عيش تو داده تشنهي عيشي جز از مغان مستان آب هيچ ميي نيست آب برننهاده بيش ز بازار مي مخر که به بازار آتش بسته مده به آب گشاده زر به بهاي مي جوينه...