از زلف هر کجا گرهي برگشادهاي شاعر : خاقاني بر هر دلي هزار گره برنهادهاي از زلف هر کجا گرهي برگشادهاي بر جان من ز طره کمينها گشادهاي در روي من ز غمزه کمانها کشيدهاي الا بر وفا و مهر کز اين دو پيادهاي بر هرچه در زمانه سواري به نيکوئي تو خود ز مادر از پي اين کار زادهاي گفتي جفا نه کار من است اي سليم دل پنداشتي که بر سر گنج اوفتادهاي ديدي که دل چگونه ز من در ربودهاي سخت است کار بهر چه روز ايستادهاي گفتي که روز سختي فرياد تو رسم...