شوريده کرد ما را عشق پري جمالي شاعر : خاقاني هر چشم زد ز دستش داريم گوشمالي شوريده کرد ما را عشق پري جمالي بازار زهد ما را بشکست عشق خالي زنجير صبر ما را بگسست بند زلفي الحق فتاد ما را حالي چه صعب حالي با سرکشي که دارد خوئي چه تندخوئي حالي بسوخت جانم کردم ازو سالي امروز پيشم آمد نالان و زار و گريان گفتا که بيجمالت روزي بود چو سالي گفتم که اي نگارين اين گريه بر چه داري هر ديدهاي به رنگي بيند ازو خيالي يارب چه صورت است آن کز پرتو جمالش...