به خرد راه عشق ميپوئي شاعر : خاقاني به چراغ آفتاب ميجوئي به خرد راه عشق ميپوئي وز معماي عشق ميگوئي تو هنوز ابجد خرد خواني در زکامي و مشک ميپوئي مرد کامي و عشق ميورزي رنگ خالش محک دل جوئي زلف جانان ترازوي عشق است سرخ شو گر در اين ترازوئي جو زرين شدي ز آتش عشق از سپيدي رسد سيه روئي ورنه رسوا شوي به سنگ سياه بولهب روي به ز نيکوئي بر محک بلال چهره زرست گريه و ديده را زناشوئي خون بکري کجاست گر دادي نيست گردي چو گردها شوئي...