هر روز به هر دستي رنگي دگر آميزي

هر روز به هر دستي رنگي دگر آميزي شاعر : خاقاني هر لحظه به هر چشمي شور دگر انگيزي هر روز به هر دستي رنگي دگر آميزي صد شهر بياشوبي هرجا که تو برخيزي صد بزم بيارايي هر جا که تو بنشيني ناگه بزني زخمي چون کژدم و بگريزي چون مار کني زلفين وز پرده برون آيي چون فتنه برانگيزي از فتنه چه پرهيزي فتنه کنيم بر خود پنهان شوي از چشمم تو بر سر من محنت چون خاک همي بيزي مژگان تو خونم را چون آب همي ريزد از غمزه بپرس آخر کاين خون که مي‌ريزي خون ريخته مي‌بيني...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هر روز به هر دستي رنگي دگر آميزي
هر روز به هر دستي رنگي دگر آميزي
هر روز به هر دستي رنگي دگر آميزي

شاعر : خاقاني

هر لحظه به هر چشمي شور دگر انگيزيهر روز به هر دستي رنگي دگر آميزي
صد شهر بياشوبي هرجا که تو برخيزيصد بزم بيارايي هر جا که تو بنشيني
ناگه بزني زخمي چون کژدم و بگريزيچون مار کني زلفين وز پرده برون آيي
چون فتنه برانگيزي از فتنه چه پرهيزيفتنه کنيم بر خود پنهان شوي از چشمم
تو بر سر من محنت چون خاک همي بيزيمژگان تو خونم را چون آب همي ريزد
از غمزه بپرس آخر کاين خون که مي‌ريزيخون ريخته مي‌بيني گوئي که نه خون توست
ترسم ببري جانش در طره در آويزيبردي دل خاقاني در زلف نهان کردي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط