ز من گسستي و با ديگران بپيوستي شاعر : خاقاني مرا درست شد اکنون که عهد بشکستي ز من گسستي و با ديگران بپيوستي بر آتشم بنشاندي و دور بنشستي به ياد مصطبه برخاستي معربدوار فغان ز کفر تو و آه ازين سبکدستي مرا به نيم کرشمه بکشتي اي کافر گريز جستي و از دام من برون جستي به مهر فاخته زان پس که روي بنمودي چرا به کينهي جانم ميان فرو بستي براي مهر تو جان بر ميان همي بستم ميان جانم بيرحموار بگسستي خبر نداري کز بس کرانه جوئي و کبر کنون ز دادن...