مير کشور گشاي رکن الدين

مير کشور گشاي رکن الدين شاعر : خاقاني که درش ديو را شهاب کند مير کشور گشاي رکن الدين کنيتش دهر بوتراب کند حرز امت محمد آنکه ز حلم فلک الدولتش خطاب کند فخر آل طغان يزک که فلک که ز حبل اللهش طناب کند خيمه‌ي دولتش بر آن زد چرخ زهره‌ي بوقبيس آب کند آتش تيغ صرصر انگيزش قلب را کيمياي ناب کند عکس راي سماک پيرايش فتنه را شير مست خواب کند بخت بيدار خواب ديده‌ي او صوفيي دان که کار آب کند رنگ تيغش ميان خون عدو عقد بندد بر او صواب...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مير کشور گشاي رکن الدين
مير کشور گشاي رکن الدين
مير کشور گشاي رکن الدين

شاعر : خاقاني

که درش ديو را شهاب کندمير کشور گشاي رکن الدين
کنيتش دهر بوتراب کندحرز امت محمد آنکه ز حلم
فلک الدولتش خطاب کندفخر آل طغان يزک که فلک
که ز حبل اللهش طناب کندخيمه‌ي دولتش بر آن زد چرخ
زهره‌ي بوقبيس آب کندآتش تيغ صرصر انگيزش
قلب را کيمياي ناب کندعکس راي سماک پيرايش
فتنه را شير مست خواب کندبخت بيدار خواب ديده‌ي او
صوفيي دان که کار آب کندرنگ تيغش ميان خون عدو
عقد بندد بر او صواب کندگر جهان حصن‌هاي دوشيزه
کز سر کلک او خضاب کندکه عجوز جهان سپيد سري است
گاز ناخن بر عقاب کندنوک منقار کبک را عدلش
کانجم جود فتح باب کندآفتاب از کفش به تب لرزه است
عرق سرد چون سحاب کندچون به تب لرزه آفتاب در است
بختش از خاک آفتاب کندآفتاب ار ز خاک زر سازد
به سخا گنج را خراب کندبه سخن در خراب گنج نهد
که به دست چپش حساب کنددهر چندان مناقبش داند
زودش ايام کامياب کندگرچه وهني رسيد از ايامش
چرخ زلفش بنفشه تاب کندکوه چون سر سپيد گشت از برف
زان گهر ريز آن جناب کندگنج اخلاص داشت خاقاني
ايزد ارجو که مستجاب کندهر سحر گويمش دعاي به خير
هم ناله‌ي من پزشک من باشددر غربت اگر ز درد دل نالم
اشکم تر من تمشک من باشدواندر تب اگر مزوري سازم
و آن را که شنود رشک من باشدگويم همه روز مغز پالايم
پالوده‌ي من سرشک من باشدوانگاه پي مغز خشک پالوده


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط