عشق سلطانيست کو را حاجت دستور نيست شاعر : خواجوي کرماني طائران عشق را پرواز گه جز طور نيست عشق سلطانيست کو را حاجت دستور نيست زانکه کس در دور چشم مست او مستور نيست کس نميبينم که مست عشق را پندي دهد وانکه او نزديک باشد گر بسوزد دور نيست دور شو کز شمع عشق آتش بنزديکان رسد زانکه بي آتش درون تيرهام را نور نيست من به مهر دل به پايان ميرسانم روز را تا نميگردد خراب آن مملکت معمور نيست ملک دل را تا بکي بينم چنين ويران وليک دوزخي باشد هر آن جنت...