چو آن فتنه از خواب سر بر گرفت

چو آن فتنه از خواب سر بر گرفت شاعر : خواجوي کرماني صراحي طلب کرد و ساغر گرفت چو آن فتنه از خواب سر بر گرفت چو او پرنيان در صنوبر گرفت سمن قرطه‌ي فستقي چاک زد جهان نافه‌ي مشک اذفر گرفت بنفشه ببرگ سمن برشکست نسيم صبا بوي عنبر گرفت برآتش فکند از خم طره‌ي عود مي راوقي طعم شکر گرفت ببوسيد لعلش لب جام را دگر نرگسش مستي از سرگرفت چوشد سرگران از شراب گران مه چنگ زن چنگ در بر گرفت چو مرغ صراحي نوا ساز کرد بسي رنگ من خرده بر زر گرفت ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چو آن فتنه از خواب سر بر گرفت
چو آن فتنه از خواب سر بر گرفت
چو آن فتنه از خواب سر بر گرفت

شاعر : خواجوي کرماني

صراحي طلب کرد و ساغر گرفتچو آن فتنه از خواب سر بر گرفت
چو او پرنيان در صنوبر گرفتسمن قرطه‌ي فستقي چاک زد
جهان نافه‌ي مشک اذفر گرفتبنفشه ببرگ سمن برشکست
نسيم صبا بوي عنبر گرفتبرآتش فکند از خم طره‌ي عود
مي راوقي طعم شکر گرفتببوسيد لعلش لب جام را
دگر نرگسش مستي از سرگرفتچوشد سرگران از شراب گران
مه چنگ زن چنگ در بر گرفتچو مرغ صراحي نوا ساز کرد
بسي رنگ من خرده بر زر گرفتبسي اشک من طعنه بر سيم زد
بزد آه و شمع فلک درگرفتچو خواجو چراغ دلش مرده بود


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.