ياد باد آنکو مرا هرگز نگويد ياد باد

ياد باد آنکو مرا هرگز نگويد ياد باد شاعر : خواجوي کرماني کي رود از يادم آنکش من نمي‌آيم بياد ياد باد آنکو مرا هرگز نگويد ياد باد داد از آن بيدادگر کز سرکشي دادم نداد آه از آن پيمان شکن کانديشه از آهم نکرد با نسيم خاک کويش هست باد صبح باد از حياي چشمه‌ي نوشش شد آب خضرآب زانکه تا من هستم از شادي نيم يک لحظه شاد نيکبخت آنکو ز شادي و نشاط آزاد شد مادر فطرت ز عالم بنده را آزاد زاد بنده‌ي آن سرو آزادم وگر ني راستي ذره‌وار از مهر رخسارش ز روزن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ياد باد آنکو مرا هرگز نگويد ياد باد
ياد باد آنکو مرا هرگز نگويد ياد باد
ياد باد آنکو مرا هرگز نگويد ياد باد

شاعر : خواجوي کرماني

کي رود از يادم آنکش من نمي‌آيم بيادياد باد آنکو مرا هرگز نگويد ياد باد
داد از آن بيدادگر کز سرکشي دادم ندادآه از آن پيمان شکن کانديشه از آهم نکرد
با نسيم خاک کويش هست باد صبح باداز حياي چشمه‌ي نوشش شد آب خضرآب
زانکه تا من هستم از شادي نيم يک لحظه شادنيکبخت آنکو ز شادي و نشاط آزاد شد
مادر فطرت ز عالم بنده را آزاد زادبنده‌ي آن سرو آزادم وگر ني راستي
ذره‌وار از مهر رخسارش ز روزن در فتاددر هوايش چون برآمد خسرو انجم ببام
کاتش سوزنده را برطاق نتوانم نهادچون بدين کوتاه دستي دل بر ابرويش نهم
پاي بندانرا ز شست نيکوان باشد گشادبرگشاد ناوکش دل بسته‌ايم از روي آنک
گفت باد صبحگاهي کافرين بر باد بادگفتمش دور از تو خواجو را که باشد همنفس


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط