چوعکس روي تو در ساغر شراب افتاد

چوعکس روي تو در ساغر شراب افتاد شاعر : خواجوي کرماني چه جاي تاب که آتش در آفتاب افتاد چوعکس روي تو در ساغر شراب افتاد چرا که کشتي دريا کشان درآب افتاد بجام باده کنون دست مي پرستان گير ولي که ديد که چون من کسي خراب افتاد بسي بکوي خرابات بيخود افتادند خروش و ناله من در دل رباب افتاد چو کرد مطرب عشاق نوبتي آغاز مرا که خون جگر در دل کباب افتاد بب چشم قدح کو کسي که دريابد که پرده از رخ رخشنده‌ي رباب افتاد دل رميده‌ي دعد آنزمان برفت از چنگ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چوعکس روي تو در ساغر شراب افتاد
چوعکس روي تو در ساغر شراب افتاد
چوعکس روي تو در ساغر شراب افتاد

شاعر : خواجوي کرماني

چه جاي تاب که آتش در آفتاب افتادچوعکس روي تو در ساغر شراب افتاد
چرا که کشتي دريا کشان درآب افتادبجام باده کنون دست مي پرستان گير
ولي که ديد که چون من کسي خراب افتادبسي بکوي خرابات بيخود افتادند
خروش و ناله من در دل رباب افتادچو کرد مطرب عشاق نوبتي آغاز
مرا که خون جگر در دل کباب افتادبب چشم قدح کو کسي که دريابد
که پرده از رخ رخشنده‌ي رباب افتاددل رميده‌ي دعد آنزمان برفت از چنگ
کمند زلف تو درحلق شيخ وشاب افتادخدنگ چشم تو در جان خاص و عام نشست
دل شکسته‌ي خواجو در اضطراب افتادنسيم صبح چودر گيسوي تو تاب افکند


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط