مردان اين قدم را بايد که سر نباشد شاعر : خواجوي کرماني مرغان اين چمن را بايد که پر نباشد مردان اين قدم را بايد که سر نباشد وان پا نهد درين ره کش بيم سر نباشد آن سر کشد درين کو کز خود برون نهد پي زيرا که هيچ راهي بي راهبر نباشد در راه عشق نبود جز عشق رهنمائي تيغ جفاي او را جز جان سپر نباشد تير بلاي او را جز دل هدف نشايد وانکو نظر نبازد صاحب نظر نباشد هر کو قدح ننوشد صافي درون نگردد با دوست ملک عالم سهلست اگر نباشد گر وصل پادشاهي حاصل کند...