برخاک درگه تو چو دوشم مقام بود شاعر : خواجوي کرماني جانم براستان که برآن آستان بماند برخاک درگه تو چو دوشم مقام بود چندين ببوي زلف تو در بوستان بماند باد صبا که شد به هواي تو سوي باغ ليکن حديث سوز غمش در جهان بماند فرهاد اگر چه با غم عشق از جهان برفت او از ميان برفت و سخن در ميان بماند خواجو ز بسکه وصف ميان تو شرح داد با دوستان محرمش اين داستان بماند در عشق داستان شد و چون از جهان برفت وان چشم پرخمار چنان ناتوان بماند ما برکنار و با تو...