عشقست که چون پرده ز رخ باز گشايد

عشقست که چون پرده ز رخ باز گشايد شاعر : خواجوي کرماني در ديده‌ي صاحب‌نظران حسن نمايد عشقست که چون پرده ز رخ باز گشايد در پرده‌ئي هر زمزمه‌ي عشق سرايد حسنست که چون مست به بازار برآيد ور حسن نباشد دل عشق از چه گشايد گر عشق نباشد کمر حسن که بندد ور واسطه‌ي جان نبود تن به چه پايد گر صورت جانان نبود دل که ستاند گر رخ ننمايد دل ذره که ربايد خورشيد که در پرده‌ي انوار نهانست روشن شود آن خانه که شمعيش درآيد بي مهر دل سوخته را نور نباشد ور مي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عشقست که چون پرده ز رخ باز گشايد
عشقست که چون پرده ز رخ باز گشايد
عشقست که چون پرده ز رخ باز گشايد

شاعر : خواجوي کرماني

در ديده‌ي صاحب‌نظران حسن نمايدعشقست که چون پرده ز رخ باز گشايد
در پرده‌ئي هر زمزمه‌ي عشق سرايدحسنست که چون مست به بازار برآيد
ور حسن نباشد دل عشق از چه گشايدگر عشق نباشد کمر حسن که بندد
ور واسطه‌ي جان نبود تن به چه پايدگر صورت جانان نبود دل که ستاند
گر رخ ننمايد دل ذره که ربايدخورشيد که در پرده‌ي انوار نهانست
روشن شود آن خانه که شمعيش درآيدبي مهر دل سوخته را نور نباشد
ور مي نبود زنگ غم از دل چه زدايدگر ابر نگريد دل بستان ز چه خندد
خوش باش که از سوز دلت جان بفزايدخواجو اگر از عشق بسوزند چو شمعت
آئينه مصفا و رخ آراسته بايدخواهي که در آئينه رخت خوب نمايد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط