مستم ز در خانهي خمار برآريد شاعر : خواجوي کرماني و آشفته و شوريده ببازار برآريد مستم ز در خانهي خمار برآريد زنجير کشانم بسردار برآريد چون سر انا الحق ز من سوخته شد فاش يا دودم ازين دلق سيه کار برآريد يا دادم از آن چرخ سيه روي بخواهيد گو در رخ من خنجر آنکار برآريد چون نام من خسته باين کار برآمد پرگار صفت گرد در يار برآريد ما را که درين حلقه سر از پاي ندانيم آوازه ما در صف کفار برآريد گر رايت اسلام نگون ميشود از ما وز هستي ما گرد...