همچو شمعم بشبستان حرم ياد کنيد

همچو شمعم بشبستان حرم ياد کنيد شاعر : خواجوي کرماني يا چو مرغم بگلستان ارم ياد کنيد همچو شمعم بشبستان حرم ياد کنيد ياري آنست که ما را شب غم ياد کنيد روز شادي همه کس ياد کند از ياران گاه گاهي ز من دلشده هم ياد کنيد گر چنانست که از دلشدگان مي‌پرسيد کي از اين کشته شمشير عدم ياد کنيد چون شد اقطاع شما تختگه ملک وجود به نم چشم گهربار قلم ياد کنيد چشم دارم که من خسته‌ي دلسوخته را در چنين محنت و خواري اگرم ياد کنيد هيچ نقصان نرسد در شرف و قدر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
همچو شمعم بشبستان حرم ياد کنيد
همچو شمعم بشبستان حرم ياد کنيد
همچو شمعم بشبستان حرم ياد کنيد

شاعر : خواجوي کرماني

يا چو مرغم بگلستان ارم ياد کنيدهمچو شمعم بشبستان حرم ياد کنيد
ياري آنست که ما را شب غم ياد کنيدروز شادي همه کس ياد کند از ياران
گاه گاهي ز من دلشده هم ياد کنيدگر چنانست که از دلشدگان مي‌پرسيد
کي از اين کشته شمشير عدم ياد کنيدچون شد اقطاع شما تختگه ملک وجود
به نم چشم گهربار قلم ياد کنيدچشم دارم که من خسته‌ي دلسوخته را
در چنين محنت و خواري اگرم ياد کنيدهيچ نقصان نرسد در شرف و قدر شما
گر من بي سر و پا را به قدم ياد کنيدچون من از پاي فتادم نبود هيچ غريب
جام گيريد و ز عشرتگه جم ياد کنيددر چمن چون قدح لاله عذاران طلبند
ز مقيمان سر کوي ستم ياد کنيدور در ايوان سلاطين ره قربت باشد
بنسيم گلي از باغ کرم ياد کنيدبلبل خسته‌ي بي برگ و نوا را آخر
زان جگر سوخته در بيت حرم ياد کنيدسوخت در باديه از حسرت آبي خواجو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط