طره بفشان و مرا بيش پريشان مگذار شاعر : خواجوي کرماني پرده بگشاي و مرا بسته هجران مگذار طره بفشان و مرا بيش پريشان مگذار لاله را اين همه در سايهي ريحان مگذار ماه را از شکن سنبل شبگون بنماي بيش ازينش چو من خسته پريشان مگذار زلف مشکين که چنين برقدمت دارد سر دورش از روي چو خورشيد درفشان مگذار هر که از مهر تو چون ذره شود سرگردان آخر اين حسرتم اندر دل بريان مگذار کام جانم ز نمکدان عقيقت شکريست دست من گير و مرا بي سر و سامان مگذار من سرگشته...