منم ز مهر رخت روي کرده در ديوار

منم ز مهر رخت روي کرده در ديوار شاعر : خواجوي کرماني چو سايه بر رهت افتاده زير ديوار منم ز مهر رخت روي کرده در ديوار قرين و محرمم از شام تا سحر ديوار نديم و همدمم از صبح تا بشب ناله جدا نمي‌شودم يکدم از نظر ديوار ز بسکه روي بديوار محنت آوردم چو آب ديده‌ي گوهرفشان مگر ديوار کدام يار که او روي ما نگهدارد کنون ز مهر تو آورد روي در ديوار کسي که روي بديوار غم نياوردي کنند غرقه به خونابه‌ي جگر ديوار بسا که راه نشينان پاي ديوارت به آب ديده...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
منم ز مهر رخت روي کرده در ديوار
منم ز مهر رخت روي کرده در ديوار
منم ز مهر رخت روي کرده در ديوار

شاعر : خواجوي کرماني

چو سايه بر رهت افتاده زير ديوارمنم ز مهر رخت روي کرده در ديوار
قرين و محرمم از شام تا سحر ديوارنديم و همدمم از صبح تا بشب ناله
جدا نمي‌شودم يکدم از نظر ديوارز بسکه روي بديوار محنت آوردم
چو آب ديده‌ي گوهرفشان مگر ديوارکدام يار که او روي ما نگهدارد
کنون ز مهر تو آورد روي در ديوارکسي که روي بديوار غم نياوردي
کنند غرقه به خونابه‌ي جگر ديواربسا که راه نشينان پاي ديوارت
به آب ديده بشويند سربسر ديوارچو زير بام تو آيند خستگان فراق
که پيش صورت او صورتند بر ديوارحديث صورت خوبان چنين مکن خواجو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط