ما را ز پرده‌ي تو دل از پرده شد بدر

ما را ز پرده‌ي تو دل از پرده شد بدر شاعر : خواجوي کرماني بردار پرده‌اي ز پس پرده پرده در ما را ز پرده‌ي تو دل از پرده شد بدر ور سرو گويمت نبود سرو سيمبر گر ماه خوانمت نبود ماه سرو قد کس سرو را نگفت که بندد چو ني کمر کس ماه را نديد که پوشد زره ز مشک خط تو طوطييست پرافکنده برشکر لعل تو شکريست ازو رفته آب قند چشمم ز شوق لعل تو درجيست پرگهر جانم ز تاب مهر تو شمعيست در گداز مرغيست هر دو کون در آورده زير پر عنقاي قاف عشقم و عشق تو گوئيا ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ما را ز پرده‌ي تو دل از پرده شد بدر
ما را ز پرده‌ي تو دل از پرده شد بدر
ما را ز پرده‌ي تو دل از پرده شد بدر

شاعر : خواجوي کرماني

بردار پرده‌اي ز پس پرده پرده درما را ز پرده‌ي تو دل از پرده شد بدر
ور سرو گويمت نبود سرو سيمبرگر ماه خوانمت نبود ماه سرو قد
کس سرو را نگفت که بندد چو ني کمرکس ماه را نديد که پوشد زره ز مشک
خط تو طوطييست پرافکنده برشکرلعل تو شکريست ازو رفته آب قند
چشمم ز شوق لعل تو درجيست پرگهرجانم ز تاب مهر تو شمعيست در گداز
مرغيست هر دو کون در آورده زير پرعنقاي قاف عشقم و عشق تو گوئيا
يکباره بر مگير ز بيچارگان نظرچون صبر نيست کز تو نظر برتوان گرفت
باري ز دل چگونه تواني شدن بدرور زانکه از درم نتواني درآمدن
صد بار باز در دل تنگش کني گذرهر گه که در برابر خواجو گذر کني


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط