پندم به چه عقل ميدهد پير شاعر : خواجوي کرماني بندم بچه جرم مينهد مير پندم به چه عقل ميدهد پير کس باز نياورد بزنجير کز حلقهي زلف او دلم را آزاد شدن ز بند تقدير تدبير چه سود از آنکه نتوان او با مي لعل و نغمهي زير ما بي رخ او و نالهي زار گر زآنکه ز شست او بود تير در ديده کشم بجاي مژگان کرديم بخون ديده تحرير بسيار ورق که درخيالش وز پاي درآمدم چه تدبير از دست برون شدم چه درمان جز چشم تواش نبود تعبير هر خواب که دوش ديده بودم...