برگير دل ز ملک جهان و جهان بگير شاعر : خواجوي کرماني و آرام دل ز جان طلب و ترک جان بگير برگير دل ز ملک جهان و جهان بگير گو باغبان بيا ودر بوستان بگير چون ما بترک گلشن و بستان گرفتهايم قربان او ز جان شو و کيش مغان بگير پير مغان گرت بخرابات ره دهد وانگه بيا و دامن بخت جوان بگير از عقل پير درگذر و جام مي بخواه از دست گلرخان مي چون ارغوان بگير اکنون که در چمن گل سوري عروس گشت بگذر ز وعده و مي نوشين روان بگير گر وعدهات بملکت نوشيروان دهند...