اي دلم را شکر جانپرورت چون جان عزيز شاعر : خواجوي کرماني خاک پايت همچو آب چشمهي حيوان عزيز اي دلم را شکر جانپرورت چون جان عزيز در همه مصرم کسي چون يوسف کنعان عزيز عيب نبود گر ترنج از دست نشناسم که نيست زانکه باشد پيش ارباب کرم مهمان عزيز يک زمان آخر چو مهمان توام خوارم مکن پيش صاحب درد باشد دارو و درمان عزيز خستگان زندهدل دانند قدر درد عشق دور نبود گر ندارد بنده را سلطان عزيز گر من بيچاره نزديک تو خوارم چاه نيست زانکه نبود گوهر اندر...