اي صبا احوال دل با آن صنم تقرير کن
اي صبا احوال دل با آن صنم تقرير کن
شاعر : خواجوي کرماني
حال اين درويش با آن محتشم تقرير کن اي صبا احوال دل با آن صنم تقرير کن داستان آه سردم دمبدم تقرير کن ماجراي اشک گرمم يک بيک با او بگو وصف سيلاب سرشک ديده هم تقرير کن گر چو شمع آري حديث سوز عشقم بر زبان چون فرود آئي بر اطراف حرم تقرير کن شرح سرگرداني مستسقيان باديه داستان مهر ورزان صبحدم تقرير کن قصه تاريک روزان در دل شب عرضه دار آنچه بر جان منست از درد و غم تقرير کن گر غم بيچارگان داري و درد خستگان گر هواداري نمائي پيش يم تقرير کن اضطراب و شور آن ماهي که دور افتد ز آب افتقار و عجزم از راه کرم تقرير کن وان گل باغ کرم گر ياد بي برگان کند هر چه داني موبموي از بيش و کم تقرير کن ضعف خواجو بين و با آن دلبر لاغر ميان