هرکه شد با ساکنان عالم علوي قرين شاعر : خواجوي کرماني گو بيا در عالم جان جان عالم را ببين هرکه شد با ساکنان عالم علوي قرين آستين برآسمان افشان و دامن بر زمين ايکه در کوي محبت دامن افشان ميروي چين زلفش فارغ از تاب و خم ابرو ز چين چنگ در زنجير گيسوي نگاري زن که هست دست مستي از سرهستي مکش در آستين رخت هستي از سرمستي بنه برآستان يا چو شادي دلنشان شو يا چو انده دلنشين بگذر از اندوه و شادي وز دو عالم غم مدار ميکند زلف بتان بر قلب جانبازان کمين...