آب آتش مي‌رود زان لعل آتش فام او

آب آتش مي‌رود زان لعل آتش فام او شاعر : خواجوي کرماني مي‌برد آرامم از دل زلف بي آرام او آب آتش مي‌رود زان لعل آتش فام او جادوان نرگس مخمور خون آشام او خط بخونم باز مي‌گيرند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آب آتش مي‌رود زان لعل آتش فام او
آب آتش مي‌رود زان لعل آتش فام او
آب آتش مي‌رود زان لعل آتش فام او

شاعر : خواجوي کرماني

مي‌برد آرامم از دل زلف بي آرام اوآب آتش مي‌رود زان لعل آتش فام او
جادوان نرگس مخمور خون آشام اوخط بخونم باز مي‌گيرند و خونم مي‌خورند
چون خلاص از عشق ممکن نيست در ايام اوحاصل عمرم در ايام فراقش صرف شد
همچنان اميد مي‌دارم بلطف عام اوگر چه عامي را چو من سلطان نيارد در نظر
خسرو خوبان چه باشد گر برآرد کام اوکام فرهاد از لب شيرين چو بوسي بيش نيست
پيش ما نهيست الا گوش بر پيغام اوگر خداوندان عقلم نهي منکر مي‌کنند
ديگران از ساغر ساقي و ما از جام اوبلبلان از بوي گل مستند و ما از روي دوست
نيک نام آنکو ببدنامي برآيد نام اونام نيک عاشقان چون در جهان بدنامي است
پاي بند عشق را نبود نجات از دام اوخواجو از دامش رهائي چون تواند جست از آنک


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط