دلي که ديد که غايب شدست از اين درويش

دلي که ديد که غايب شدست از اين درويش شاعر : سعدي گرفته از سر مستي و عاشقي سر خويش دلي که ديد که غايب شدست از اين درويش مگر حلال ندارد مظالم درويش به دست آن که فتادست اگر مسلمانست که باز مي‌دهد اين دردمند را دل ريش دل شکسته مروت بود که بازدهند دو هفته رفت که از وي خبر نيامد بيش مه دوهفته اسيرش گرفت و بند نهاد نه از ملامت بيگانه و نصيحت خويش رميده‌اي که نه از خويشتن خبر دارد که نشنود سخن دوستان نيک انديش به شادکامي دشمن کسي سزاوارست ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دلي که ديد که غايب شدست از اين درويش
دلي که ديد که غايب شدست از اين درويش
دلي که ديد که غايب شدست از اين درويش

شاعر : سعدي

گرفته از سر مستي و عاشقي سر خويشدلي که ديد که غايب شدست از اين درويش
مگر حلال ندارد مظالم درويشبه دست آن که فتادست اگر مسلمانست
که باز مي‌دهد اين دردمند را دل ريشدل شکسته مروت بود که بازدهند
دو هفته رفت که از وي خبر نيامد بيشمه دوهفته اسيرش گرفت و بند نهاد
نه از ملامت بيگانه و نصيحت خويشرميده‌اي که نه از خويشتن خبر دارد
که نشنود سخن دوستان نيک انديشبه شادکامي دشمن کسي سزاوارست
که در طبيعت زنبور نوش باشد و نيشکنون به سختي و آسانيش ببايد ساخت
نمي‌دهيم و به شوخي همي‌برند از پيشدگر به يار جفاکار دل منه سعدي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط