چون من و چون تو شد اي دوست چمن شاعر : سنايي غزنوي يک چمانه من و تو بي تو و من چون من و چون تو شد اي دوست چمن من بي من به بهار تو شمن توي بيتو چو بهار اندر بت شکن زلفک تو توبه شکن توبهي سست بروتان شدهاست تو حسن خلق و حسن بنده حسن حسن اندر حسن اندر حسنم خر ما جسته و بگسسته رسن بي سر و پاي يکي چنبروار من چو گل کرده قبا پيراهن تو چو نرگس کله زر بر سر پيش من روي تو صد دسته سمن پشت من پيش تو شاخ سمني آب چون زلف تو پر پيچ و شکن ...