اي مه و خور به روي تو محتاج

اي مه و خور به روي تو محتاج شاعر : سيف فرغاني بر سر چرخ خاک پاي تو تاج اي مه و خور به روي تو محتاج مه ز گلگونه گل ز اسپيداج چه کنم وصف تو که مستغني ست همه شبهاي او بود معراج هر که جوياي تو بود همه روز به گدايان کوي تو محتاج پادشاهان که زر همي‌بخشند به کسي چون دهد خليفه خراج ندهد عاشق تو دل به کسي کفر نبود اناالحق از حلاج عيب نبود تصلف از عاشق ترک را رحم نيست در تاراج عشق را باک نيست از خون ريز خوف جان است با ملوک لجاج چاره...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي مه و خور به روي تو محتاج
اي مه و خور به روي تو محتاج
اي مه و خور به روي تو محتاج

شاعر : سيف فرغاني

بر سر چرخ خاک پاي تو تاجاي مه و خور به روي تو محتاج
مه ز گلگونه گل ز اسپيداجچه کنم وصف تو که مستغني ست
همه شبهاي او بود معراجهر که جوياي تو بود همه روز
به گدايان کوي تو محتاجپادشاهان که زر همي‌بخشند
به کسي چون دهد خليفه خراجندهد عاشق تو دل به کسي
کفر نبود اناالحق از حلاجعيب نبود تصلف از عاشق
ترک را رحم نيست در تاراجعشق را باک نيست از خون ريز
خوف جان است با ملوک لجاجچاره با عشق نيست جز تسليم
کعبه ويران نگردد از حجاجدل نيايد بتنگ از غم عشق
از نمد پاره دوخت بر ديباجدل به تو داد سيف فرغاني
بانگ بلبل همي کند دراجسخن اهل ذوق مي‌گويد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط