در حلقهي زلف تو هر دل خطري دارد شاعر : سيف فرغاني زيرا که سر زلفت پر فتنه سري دارد در حلقهي زلف تو هر دل خطري دارد تا باد هواي تو بر من گذري دارد بر آتش دل آبي از ديده همي ريزم در کوي وصال آخر اين خانه دري دارد من در حرم عشقت همخانهي هجرانم اين مادر دهر الحق شيرين پسري دارد تو زادهي ايامي مردم نبود زين سان زيرا که چو من هر کس با تو نظري دارد از تو به نظر زين پس قانع نشوم ميدان اي دوست ندانستم کاين ني شکري دارد تلخي غمت خوردم باشد...