قند خجل مي‌شود از لب چون شکرش

قند خجل مي‌شود از لب چون شکرش شاعر : سيف فرغاني قوت دل مي‌دهد بوسه‌ي جان پرورش قند خجل مي‌شود از لب چون شکرش کام دلم خوش کند پسته‌ي پر شکرش زهر غمش مي‌خورم بوک به شيرين...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قند خجل مي‌شود از لب چون شکرش
قند خجل مي‌شود از لب چون شکرش
قند خجل مي‌شود از لب چون شکرش

شاعر : سيف فرغاني

قوت دل مي‌دهد بوسه‌ي جان پرورشقند خجل مي‌شود از لب چون شکرش
کام دلم خوش کند پسته‌ي پر شکرشزهر غمش مي‌خورم بوک به شيرين لبان
چشمه‌ي آب حيوة رشحه‌ي لعل ترشلذت قند و نبات چاشنيي از لبش
در قدمش مشک بيخت زلف پريشان سرشاز دهنش قند ريخت لعل شکربار او
هر که بهشتي بود آب دهد کوثرشدل شده را قوت جان از لب لعل وي است
معني خورشيد داشت صورت مه پيکرشپرده ز رخ بر گرفت دوش شبم روز کرد
يار شما خرگهي‌ست خيمه بود چادرشاز کله و از قبا هست برون يار ما
ما چو گدايان کوي نان طلبيم از درشدر بر او ديگري مي‌خورد آب حيوة
گر چه نگويد دروغ هيچ مکن باورشدعوي عشق تو کرد سيف و به تو جان بداد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط