ترکي است يار من که نداند کس از گلش شاعر : سيف فرغاني او تندخو و بنده نه مرد تحملش ترکي است يار من که نداند کس از گلش ز آن پسته پر شکر طبق روي چون گلش پسته دهان که در سخن و خنده ميشود چندانک دور کرد دل اندر تسلسلش پايان زلف جعد پريشان سرش نديد ز آن جان خطاب ميکنم اندر ترسلش بي او ز زندگاني چون سير گشتهام گيسو بريده بيني از آشوب کاکلش چندين هزار ترک تتاري نغوله را بر برگ گل چو مشک بيفشاند سنبلش آهوي جان بنده چراگاه خويش يافت هر عاقلي...