مرا که در تن بيقوت است جاني خشک شاعر : سيف فرغاني ز عشق ديدهي تر دارم و دهاني خشک مرا که در تن بيقوت است جاني خشک که حاصلم همه چشمي تر است و جاني خشک تو را به مثل من اي دوست ميل چون باشد مدام آب بقم خورده زعفراني خشک ز چشم بر رخم از عشق آن دو لالهي تر ز آب ديدهي من بر زمين مکاني خشک درو ز سيل بلايي بترس اگر يابي بپرسش من مسکين کم از زباني خشک؟ اگر لب و دهن من به بوسه تر نکني گدا چو از در حاتم رود به ناني خشک بر توانگر و درويش شکر...