دلبرا حسن رخت ميندهد دستوري شاعر : سيف فرغاني که به هم جمع شود عاشقي و مستوري دلبرا حسن رخت ميندهد دستوري رفتن از کوي تو عشقم ندهد دستوري آمدن پيش تو بختم ننمايد ياري تو که اين حال نبودهست تو را معذوري اگر از حال منت هيچ نميسوزد دل نزد بيمار تو خوشتر ز شفا، رنجوري پيش عشاق تو بهتر ز غنا، درويشي اگرم يک نفس از روي تو باشد دوري گر به نزديک تو سهل است مرا طاقت نيست از مي عشق بود در سر من مخموري گر به دست اجل از پاي درآيد تن من ديده...