اي شده حسن تو را پيشه جهان آرايي

اي شده حسن تو را پيشه جهان آرايي شاعر : سيف فرغاني عادت طبع من از وصف تو شکرخايي اي شده حسن تو را پيشه جهان آرايي روز را خيره شود چشم چو رخ بنمايي ماه را زرد شود روي چو در وي نگري يا چنان کن که چنين روي به کس ننمايي يا بدان لب بده از وصل نصيب عشاق تا همانجا نهمش باز اگر فرمايي بوسه‌اي دادي و پس طيره شدي، لب پيش آر مي‌ندانم که چرا منتظر فردايي ز انتظار شب وصل تو مرا روز گذشت خواب را آب ببرد از حرم بينايي بس که در آرزوي وصل تو چشمم بگريست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي شده حسن تو را پيشه جهان آرايي
اي شده حسن تو را پيشه جهان آرايي
اي شده حسن تو را پيشه جهان آرايي

شاعر : سيف فرغاني

عادت طبع من از وصف تو شکرخايياي شده حسن تو را پيشه جهان آرايي
روز را خيره شود چشم چو رخ بنماييماه را زرد شود روي چو در وي نگري
يا چنان کن که چنين روي به کس ننمايييا بدان لب بده از وصل نصيب عشاق
تا همانجا نهمش باز اگر فرماييبوسه‌اي دادي و پس طيره شدي، لب پيش آر
مي‌ندانم که چرا منتظر فرداييز انتظار شب وصل تو مرا روز گذشت
خواب را آب ببرد از حرم بيناييبس که در آرزوي وصل تو چشمم بگريست
چند بر خاک درش باد همي پيمايياي دل خام طمع آب برين آتش زن
قطره‌ي خشک لبي در طلب درياييذره‌ي گم شده‌اي در هوس خورشيدي
روي معشوق بديدند به ثابت راييمن از اين در نروم ز آنک گروهي عشاق
زاغ بر مزبله گردد چو بود هرجاييبلبل از باغ چو بيرون نرود گل بيند
بود آيا که خرامان ز درم بازآيي؟سيف فرغاني تا کي به تمنا گويد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط