با حسن چو لطف يار کردي،

با حسن چو لطف يار کردي، شاعر : سيف فرغاني اي جان بنگر چه کار کردي؟! با حسن چو لطف يار کردي، دي را به نفس بهار کردي دل را به سخن گشاد دادي اي صدر بزرگوار کردي با چاکر خرد خود بسي لطف، فضلي که تو آشکار کردي چون شعر رهي نهان نماند بازم تو اميدوار کردي از وصل بريده بود اميدم در گردن روزگار کردي از نامه‌ي خود طويله‌ي در از خامه پر از نگار کردي چون دست عروس نامه‌اي را چون من زغني شکار کردي زين نامه که دام مرغ روح است چشم املم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
با حسن چو لطف يار کردي،
با حسن چو لطف يار کردي،
با حسن چو لطف يار کردي،

شاعر : سيف فرغاني

اي جان بنگر چه کار کردي؟!با حسن چو لطف يار کردي،
دي را به نفس بهار کرديدل را به سخن گشاد دادي
اي صدر بزرگوار کرديبا چاکر خرد خود بسي لطف،
فضلي که تو آشکار کرديچون شعر رهي نهان نماند
بازم تو اميدوار کردياز وصل بريده بود اميدم
در گردن روزگار کردياز نامه‌ي خود طويله‌ي در
از خامه پر از نگار کرديچون دست عروس نامه‌اي را
چون من زغني شکار کرديزين نامه که دام مرغ روح است
چشم املم چهار کردياز بهر جمال وصل خود باز
بر مزبله در نثار کرديزين چند لقب که حد من نيست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط