از ميکده تا چه شور برخاست؟ شاعر : فخرالدين عراقي کاندر همه شهر شور و غوغاست از ميکده تا چه شور برخاست؟ کان روي تو از در تماشاست باري، به نظارهاي برون آي در جام جهان نماي پيداست پنهان چه شوي؟ که عکس رويت رنگ رخش آخر از چه زيباست؟ گل گر ز رخ تو رنگ ناورد چشم خوش نرگس از چه بيناست؟ ور نه به جمال تو نظر کرد او را کشش از چه سوي بالاست ور سرو نه قامت تو ديده است ما را همه ميل سوي صحراست تا يافت بنفشه بوي زلفت از جام، غرض مي مصفاست...