تنگ آمدم از وجود خود، تنگ

تنگ آمدم از وجود خود، تنگ شاعر : فخرالدين عراقي اي مرگ، به سوي من کن آهنگ تنگ آمدم از وجود خود، تنگ فرياد رسم ازين دل تنگ بازم خر ازين غم فراوان تا کي به اميد بوي...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تنگ آمدم از وجود خود، تنگ
تنگ آمدم از وجود خود، تنگ
تنگ آمدم از وجود خود، تنگ

شاعر : فخرالدين عراقي

اي مرگ، به سوي من کن آهنگتنگ آمدم از وجود خود، تنگ
فرياد رسم ازين دل تنگبازم خر ازين غم فراوان
تا کي به اميد بوي يا رنگ؟تا چند آخر اميد يابيم؟
فارغ گردم ز نام و از ننگ؟کي بود که ز خود خلاص يابم
افتان خيزان، چو لاشه‌ي لنگافتادم در خلاب محنت
يک گام شود هزار فرسنگگر بر در دوست راه جويم
در ديده‌ي من فتد دو صد سنگور جانب خود کنم نگاهي
چون در نگرم، روم چو خرچنگور در ره راستي روم راست
آيد همه زخم خار در چنگور زانکه به سوي گل برم دست
از دشمن پر فسون و نيرنگدارم گله‌ها، ولي نه از دوست
با خود بود، ار بود مرا جنگبا دوست مرا هميشه صلح است
کو بر تن خود نگشت سرهنگاين جمله شکايت از عراقي است


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط